۱۳۹۳ آبان ۷, چهارشنبه

داستان بوف کور 8

کالسکه نعش کش ایستاد، من کوزه را برداشتم و از کالسکه پایین جستم. جلو در خانه ام بودم، به تعجیل وارد اتاقم شدم، کوزه را روی زمین گذاشتم، رفتم قوطی حلبی، همان قوطی حلبی که قلکم بود و در پستوی اتاقم قایم کرده بودم - برداشتم آمدم دم در که به جای مزد قوطی را به پیرمرد کالسکه چی بدهم.



via صدای روسیه - Voice of Russia - sadaye russie, اخبار

http://ift.tt/1tKOKIN

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر