۱۳۹۲ اسفند ۶, سه‌شنبه

اتاق شماره 6 -22

آندره یفی میچ شانه ها را بالا انداخت و پرسید: - اگر من از اینجا بیرون بروم به کسی ضرری می رسانم؟ هیچ چیز نمی فهمم. اصلا نمی توانم از کار شما سر دربیاورم. آنگاه با صدایی لرزان و مرتعش گفت: - نیکیتا، من باید بروم، حتما باید بروم. ولی نیکیتا با اصرار گفت: - نظم و ترتیب را بهم نزنید.



via صدای روسیه, خبرها

http://ift.tt/1ciujG5

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر