روزی پس از ناهار هنگامی که آندره یفی میچ روی نیمکت راحت دراز کشیده بود میخائیل آوریانیچ وارد شد. تصادفا در همان موقع خابوتوف با شیشه پر از بروموردوپطاس رسید. آندره یفی میچ سست و بی حال از جا برخاست و نشست و دست های خود را روی کاناپه تکیه داد. میخائیل آوریانیچ گفت: - عزیزم.
via صدای روسیه, خبرها
http://ift.tt/1iFg1ql
via صدای روسیه, خبرها
http://ift.tt/1iFg1ql
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر