۱۳۹۲ مرداد ۱۱, جمعه

زنی با چشمان کبود- 3

زوسیم مایل بود که آن زن زودتر برود. زن هم فوراً از روی صندلی بلند شد، تعظیم کوچکی کرد و آهسته به طرف در رفت. زوسیم کریلوویچ، لبهایش را محکم روی هم فشرد ، پلک هایش را بست و بدنبال او نگاه کرد و دلش خواست به پشت او تفی بیاندازد...



via صدای روسیه, خبرها

http://persian.ruvr.ru/radio_broadcast/6871309/115963887.html

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر