۱۳۹۲ فروردین ۱۲, دوشنبه

بازرس

بازرس و مردي ميانسال روبروي هم نشسته اند. بازرس پا ندارد. بازرس: چند ساله تنها زندگي مي كني؟ مرد: هفت ساله. زنم يه روز رفت و ديگه نيومد. با يه مرد ديگه فرار كرد. بازرس: مي دوني چرا؟ مرد: نه. شايد خودشم ندونه. زندگي پر از ندونستنه بازرس. تو يه لحظه تصميم گرفت كه بره و رفت.



via صدای روسیه, خبرها

http://persian.ruvr.ru/radio_broadcast/6871309/107446256.html

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر