يك پر مرغ كوچك به كمر جوان چسبيده بود. تلخون دست دراز كرد آن را بردارد، اينها همه در يك دم اتفاق افتاد. معلوم نشد كه چرا اين دفعه جوان احساس تلخون را نخواند. گو اين كه اين كار سابقه نداشت. تلخون نوك پر را گرفت و كشيد، كشيدن همان و سرنگون شدن جوان از درخت همان.
via صدای روسیه, خبرها
http://persian.ruvr.ru/radio_broadcast/6871309/107448436.html
via صدای روسیه, خبرها
http://persian.ruvr.ru/radio_broadcast/6871309/107448436.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر